اخبار مربوط به تجاوز های وحشیانه در زندان های جمهوری اسلامی توجه همه را بخود جلب کرده است. رادیو ها و تلویزیون های فارسی زبان، نشریات و وبلاگ ها همه درباره تجاوز در زندان های رژیم مینویسند. البته طبق معمول، اصلاح طلبان حکومتی سبز جامه، بدنبال افشای تجاوازات اخیر در زندان توسط کروبی، فقط در مورد تجاوزات در دور اخیر مینویسند. اما همه میدانند که این رژیم جنایتکار اسلامی همیشه از تجاوز بعنوان یک نوع شکنجه خشن استفاده کرده است. حتی بر طبق نص صریح اسلام، تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام یک امر عادی در زندان های دهه 1360 بوده است. جانیان اسلامی این کار را نه فقط بمنظور شکنجه، بلکه بعنوان صواب دنیا و آخرت انجام می داده اند.
نه فقط ارتجاع اسلامی، بلکه تمام نظام های دیکتاتوری، از تجاوز برای شکنجه زندانیان سیاسی و بمنظور شکستن و خرد کردن آنها استفاده میکنند. قربانیان تجاوز فقط زنان زندانی نیستند، بسیاری از مردان زندانی نیز مورد تجاوز قرار میگیرند. تجاوز برای شکستن دشمن، در جنگ ها نیز مورد استفاده قرار میگیرد. ارتشیان غالب به زنان تجاوز میکنند. بخشی از فعالیت های سازمان های بین المللی حقوق زن در مناطق جنگ زده علیه این خشونت و جنایت متمرکز شده است. تلاش برای کمک به قربانیان تجاوز یکی از فعالیت های این سازمان ها است.
طبق گزارشات، در یوگسلاوی سابق، نیروهای ناسیونالیست متخاصم بوفور از تجاوز به زنان "دشمن" برای شکستن روحیه آنها استفاده کرده اند. تجاوز به زنان "دشمن" بمثابه تهاجم به "غیرت" ناسیونالیستی آنها مورد استفاده قرار میگرفت. در مناطق جنگ زده در آفریقا نیز وضع به همین منوال است.
اما چرا تجاوز بعنوان شکنجه و برای شکستن زندانی یا دشمن این چنین شایع است؟ و چگونه میتوان با آن مقابله کرد؟
پاسخ به سوال اول میتواند ضمنا بخشی از پاسخ به سوال دوم باشد. اخلاقیات، ارزش ها و سنن مذهبی به تجاوز همچون یک تابو و عملی بسیار شرم آور مینگرد. طبق قوانین و سنن اسلامی، قربانی تجاوز، مجرم محسوب و مجازات میشود. در بسیاری از جوامع تحت حاکمیت اسلام، زنی که مورد تجاوز قرار گرفته محکوم به سنگسار میشود. این افکار و ارزش های عقب مانده و متحجر به انسان قربانی تجاوز بعنوان یک موجود تحقیر شده، بی حرمت و بری از شان انسانی مینگرد. اگر چه زنان اولین قربانیان تجاوز بشمار می آیند، اما تنها قربانی این جنایت شنیع نیستند. تجاوز به مردان برای شکستن روحیه و شخصیت آنها نیز امری متداول است.
یک حقیقت دردناک در مورد قربانیان تجاوز احساس شرمی است که آنها را بعضا تمام عمر آزار می دهد. زندانیان سیاسی، علیرغم فشارهای روانی بسیاری که متحمل میشوند، فشارهایی که پس از آزادی از زندان نیز آنها را رها نمیکند، اما در عین حال در خود احساس غرور و افتخار نیز می کنند. در کشورهای تحت دیکتاتوری، یا در میان جنبش های علیه اشغال نیروی خارجی، زندانیان سیاسی در زمره قهرمانان جامعه محسوب میشوند. لذا پس از آزادی، قربانی شکنجه یک احساس دوگانه دارد، هم تحت کابوس شکنجه است و هم به گذشته خود افتخار میکند.
اما زندانی سیاسی یا اسیر جنگی ای که مورد تجاوز قرار گرفته است، عموما یک احساس شرم بر وجودش مستولی میشود. از این رو است که شکنجه گران و ارتش های غالب برای شکستن و خرد کردن روحیه و شخصیت اسیر خود از تجاوز بعنوان یک ابزار کاری شکنجه استفاده میکنند. بمنظور روشن تر شدن بحث بخشی از گزارشی که در "پیک نت" در مورد تجاوز به انتشار رسیده را نقل میکنیم. گفته شده که این گزارشی است که توسط یک جراح و دستیار او برای پیک نت ارسال شده است.
"اکثر قریب به اتفاق افراد حاضرند بمیرند و این عمل با آنها انجام نشود. پس در همین مرحله یا دست از جان می شویی و دیگر هیچ چیز برایت اهمیت ندارد جز انتقام یا اینکه دیگر هیچوقت جرات و جسارتی برایت باقی نمی ... از طرف دیگر تاثیری که روی اطرافیانت می گذارد. تصور کن بچه تو را کسی بکشد. ممکن است از قصاص او بگذری اما اگر بفهمی کسی به فرزندت تجاوز کرده تحت هیچ شرایطی حاضر نمی شوی شخص را ببخشی . حتی به قیمت مرگ .
اما اتفاق جدی تری که برای شخصی که به او تجاوز شده است می افتد اینست از او یک فرد افسرده و منفعل می سازد. تجاوز شکستن و خرد کردن افرادی است که باشکنجه های معمول خرد نمی شوند. معمولا این افراد انسانهایی هستند که از لحاظ روحی بسیار قوی هستند و معمولا اگر این افراد تحت درمان دارویی قرار نگیرند خودکشی می کنند چرا که دایم در این فکر هستند که از حرمت شرف خودشان نتوانسته اند دفاع کنند."
این توصیفی است از قربانی تجاوز و نزدیکان او. همین برداشت عمومی و اجتماعی از تابوی تجاوز و وضعیت قربانی آن بخوبی نشان میدهد که قبل از هر چیز برای مقابله با استفاده از تجاوز بعنوان یک شکنجه، باید علیه این نگرش و علیه اخلاقیات و ارزش هایی که به تجاوز چنین جایگاهی میدهد، مقابله کرد، اخلاقیاتی که تجاوز را مترادف با نابودی شرف انسانی قربانی می بیند. تا زمانی که جامعه به تجاوز بعنوان یک جنایت یا شکنجه صرف برخورد نکند، و به آن چنین بار اخلاقی و روحی الصاق کند، تا زمانی که تجاوز در جامعه و در ارزش های و اخلاقیات حاکم، یک تابو اجتماعی و اخلاقی محسوب شود، تا زمانی که جامعه و اخلاقیات حاکم قربانی تجاوز را مایه شرم و خجالت بشناسد، ارتجاع حاکم از تجاوز بعنوان یک سلاح کارا در شکستن روحیه و شخصیت انسان ها و برای ارعاب و به سکوت کشاندن معترضین استفاده خواهد کرد.
بعنوان یک تلاش پیشرو، باید تابوی تجاوز را شکست. باید برای ایجاد شرایطی مبارزه کنیم که جامعه قربانیان تجاوز را به گرمی در آغوش گیرد و برای کمک به آنها بسیج شود. باید بیرحمانه اخلاقیات عقب مانده و مذهبی را به نقد بکشیم. تجاوز یک تعرض بیرحمانه و خشن به انسان است. یک جنایت است و باید جامعه به این چشم به آن بنگرد، متجاوزین را محاکمه و مجازات کند و به قربانیان تجاوز کمک و همیاری ارائه دهد. در عین حال باید بکوشیم پرده شرم را از دور تجاوز بدریم. قربانی تجاوز نباید احساس شرم، بی حرمت و بی شرف شدن کند. شخصیت قربانی تجاوز نباید بخاطر اخلاقیاتی که با تجاوز تداعی میشود، خرد شود. باید فضایی را ایجاد کنیم که قربانی تجاوز بتواند در مورد تجربه دردناک اش صحبت کند. هر چه بیشتر و راحت تر در مورد تجاوز صحبت شود، تابوی تجاوز سهل تر خواهد شکست.
یکی از اتفاقات مثبت در این دوره، صحبت کردن تعدادی از زندانی های سیاسی سابق در مورد تجربه تجاوز در زندان های رژیم است. تاکنون فیلم دو زن زندانی سیاسی پخش شده است. به این قربانیان خشونت و تجاوز رژیم اسلامی باید درود فرستاد که این چنین با شهامت در مقابل دوربین از تجربه تلخ شان صحبت میکنند. این فیلم ها تاثیر بسیار مهمی بر شکستن این تابو و دریدن پرده شرم از حول آن دارد. بکوشیم با یک مبارزه آگاهانه علیه اخلاقیات عقب مانده و ارزش های مذهبی حاکم این سلاح وحشیانه را از دست ارتجاع بدر آوریم. *